نادر ابراهیمی

امکان بر همه چیز دست می‌یابد. امکان، فرمانروای نیرومندترین سپاهیانی ست که پیروزی را بالای کلاه خودهای خود چون آسمان احساس می‌کرده‌اند.
هر مغلوبی تنها به امکان می‌اندیشد و آن را نفرین می‌کند. هر فاتحی در درون خویش ستایشگر بی ریای امکان است.
امکان می‌آفریند و خراب می‌کند. امکانات ناشناس در طول جاده‌ها و چون زنبوران ولگرد به روی گمنام‌ترین گل‌های وحشی، خانه می‌سازند.
دروازه‌های هر امکان، انتخاب را محدود کرده است. بسا که «خواستن» از تمامِ امکانات گدایی کند، اما من آن را دوست می‌دارم که به التماس نیالوده باشد.

کتاب «بار دیگر،  شهری که دوست می‌داشتم» نادر ابراهیمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *