من شکارچی پیش قراولتان بودم

گاهی باید نه گفت، وقتی به چشمانم خیره شده بودی و میخواستی کاری که تو میخواستی را انجام بدم و نیرنگ زدی، آن موقع باید نه میگفتم، نه میگفتم به آن وحشی گری و بی رحمی، افسوس.
من، نه نگفتم با اینکه میدانستم داری نیرنگ میکنی ولی گویی می‌خواستم خودم را اثبات کنم.
آن صحنه، جنایت آشکاری بود بر پرده سپید هستی.
تلاطو آفتاب آن را نمی‌شوید نه، بلکه آن را شفاف تر میکند، تا دنیا بی رحمی‌هایم را ببیند، ببیند که بر سر آن سپید کوچک که دایم سرش را تکان میداد تا پیش قراول خوبی باشد چه آمد.
من با تن سوراخ شده تو که باران خون بر سر خاک میریخت، چه کنم؟
من با چشمان بازت که هنوز سپیده روز را ندید، چه کنم؟
به منتظرانت چه بگویم؟ بگویم من، من شکارچی پیش قراولتان بودم. آیا این افتخاریست؟؟
من چرا نه نگفتم !!!!!!!!!!!!!!!

من شکارچی پیش قراولتان بودم

پی نوشت: این عکس رو خودم طراحی و با کورل پیاده‌اش کردم.

من یک برگ بودم روی بلندترین شاخه یک درخت

من یک برگ بودم روی بلندترین شاخه یک درخت، اما افتادن را انتخاب کردم می دانی چرا؟ میدانی چرا از اوج به فرود آمدم؟ می‌دانی تجربه لحظات جدید چه حسی دارد؟
می‌دانی در آغوش زمین رفتن چه حسی دارد؟ میدانی بین آسمان و زمین میان باد و هوا رقص کردن یعنی چه؟ میدانی وقتی باد تو را بلند میکند و جای دیگر فرود می‌آورد یعنی چه؟
میدانی بودن کنار برگهای دیگر روی زمین چه حسی دارد؟ میدانی وقتی دخترکی پا روی تن پاییزی‌ام میگذارد و من هزاران تکه میشوم و صدای خش خشم را مینوازم چه حسی دارم؟ میدانی لمس خاک خیس خورده چه حسی دارد؟

من تمام این لحظات و حسها را خواستم تا افتادن را انتخاب کردم. رفتن به درون لحظات و تجربه‌های نو و بدیع برایم اوج معنا است. من ادامه معنای زندگیم را در این لحظات میبینم و جستجو میکنم.
من جوانه ای بودم سبز روشن و ظریف، کم کم سبز پر رنگ بعد زرد و سرخ شدن را حس کردم بعد در آغوش زمین خفتن را انتخاب کردم. من خودِ زندگی را دیدم…

من یک برگ بودم روی بلندترین شاخه یک درخت

آبان ماه ۹۴

من با چشمان خود دیدم

من با چشمان خود دیدم
مردی بر باد میرود
رویاهای من در جریان با او
روی باد سوار

رویاهایی که دراز شدن
در گذر زمان نشستن

مردی که بود
و هوای رفتن داشت

برگهای خزان معلق در زمین و زمان
مرد و رویاهای من
میان برگان و باد

چشمان نمناک و زلفان آشفته
رقص کنان در باد
میان رقصان برگ و باد
زمزمه‌‌هایی که بپا شد

گریه‌هایی که کوفت پای رفتن را
به دقایقی

بهتی که حاکم بود بر دقابق
چنگی بر پاره‌های احساس میزد

 من با چشمان خود دیدم
آرامشی که به هیچ انتظار میرفت

دوشنبه ۹۴/۰۹/۲۳
ساعت ۲۱:۰۰

این آب و آن آب چه فرقی دارد؟!

گذر عمر را در رود دیده ام
این آب و آن آب چه فرقی دارد
هر دو می روند

می روند و پوسیدگی به بار می آوردند
من سر به زیر و خموش زیر آبهای رونده مانده‌ام

این آب و آن آب می روند
می روند و به جای میگذارند سایه ای را
سایه ای که زخم دارد
تند و غمین و حزن آلود رو به سردی و آرامی

زخم های بی نشانی
سایه های کوتاه و بلند
سردی و گرمی آب

خاکی‌ام که هماره بستر رودم

این آب و آن آب میرود
این آب و آن آب چه فرقی دارد
هر دو می روند

جمعه ۹۴/۰۹/۲۷
ساعت ۲۱:۴۰

pdf کردن عکسها با ImageMagick

دیدگاه‌ها برای pdf کردن عکسها با ImageMagick بسته هستند

Image Magick

ImageMagick یک نرم افزار رایگان و Open Source برای نمایش، تبدیل و ویرایش روی تصاویر Bitmap است. این نرم افزار فرمتهای گسترده‌ای (بیش از ۲۰۰ فرمت) از قبیلPNG, JPEG, JPEG-2000, GIF, TIFF, DPX, EXR, WebP, Postscript, PDF, و SVG را ساپورت میکند. با این نرم افزار می‌توان عکس را چرخاند یا تغییر اندازه داد یا بخشی را حذف کرد، رنگ آن را تنظیم  کرد، یک سری افکت روی آن ایجاد کرد، می‌توان روی عکس نوشته یا اشکال گرافیکی ایجاد کرد حتی میتوان کارهای پیشرفته تری رو باهاش انجام داد مثل سه بعدی کردن تصاویر، ایجاد بالتها، سه بعدی کردن آیکن، ایجاد تصاویر متحرک و … .

ادامه مطلب