روبرویت نشتهام
اشکهایم پنهان میان رنگهای صورتم
نگاهم دوخته شده به زمین
بوسه باران خواهم سرتاپایت را
ولی ترسان که بگویی
هم پیاله بودهام
من در انتظار بوسه بارانت
در انتظار برگههای سپید میمانم
میمانم تا چشمانت اذنم دهند
میمانم
میمانم تا سپیدی چادرت مرا در برگیرد
میمانم
میمانم تا محبتت تن خشکیدهام را لمس کند
میمانم تا خزانم را به سان این باغ سبز کنی
چهارشنبه ۹۴/۱۱/۰۷
ساعت: ۱۲:۰۰