علم به محیط، علم به پیرامون زندگی، به اساس و فلسفه و پیدایش، به شناخت خود، خالق و خلقت، علمی که با آن کسب درآمد میکنی، علمی که با آن به بنده خدا خدمت میکنی، بهترین علم هاست، که با ثروت قابل قیاس نیستند.
وقتی دنبال خودت هستی وقتی ۵ سال با کشتی در سفر دنبال بقایای موجودات هستی وقتی پی این میگردی که چرا در یک بازه زمانی یک پرنده خاص تغییر رنگ داده و پی میبری که با تغییراتی که ما آدمها در طبیعت انجام میدیم باز خدا سخاوتمندانه طبیعت رو با ما سازگار میکنه تا بتونیم به زندگی ادامه بدیم، یا چرا نوع منقار، صدا، رنگ و دیگر خصوصیات همان پرنده در شرایط اقلیمی متفاوت، گوناگون هست، همه اینها نشان میدهد که تدبیری در کار هست.
همه اینها ما رو به این نکته میرسونه به اینکه این مجموعه عظیم خالق داره که با ثروت نمیشه به تک تک اینها رسید. شاید بتوان از ثروت برای رسیدن به اهداف استفاده کرد ولی اگه بخوایم و همت کنیم شرایط خود به خود فراهم میشود پس ثروت پیش شرط اساسی نیست.
وقتی دنبال چیزی میگردی والا همت میشوی، علم پیدا میکنی ، ارزش خودت را بالا میبری و به وجود اصیل و حقیقی خودت میرسی.
ثروت بدون جنبه آدم رو به تباهی معنوی میرسونه ، اونقدر خودت را بالا و برتر میبینی که اطرافیانت را میآزاری. البته بدون در نظر گرفتن این نکته ثروت چیز بدی نیست. باعث میشه به جاهایی که دوست داری بری و چیزهایی که دوست داری رو بخری. ولی حس و ارزشی که علم به آدم میده یه چیز دیگه ست.